طرلان _ به به رها خانم چه عجب بالاخره امدي!!!
_اره امدم سوار شين عجله دارم
طرلان _اخه ادم عاقل ساعت 1 به ما گفتي اماده باشين يه ربع ديگه اينجايي الان ساعت 4 تو که بد قول نبودي
ترنم _ بد قوليت به جهنم وايستادن ما به جهنم مرديم از نگراني گفتيم بيايم خانه نيستي شايد بياي اينجا گوشي هم که اصلا جواب نميدادي گفتيم تصادف کردي مردي بيمارستاني
_خب حالا زندم خوشحال باشيد بپريد بالا از دلتون در ميارم بخدا خيلي داغون بودم حالا هم بدوييد بايد برم کارخانه
سريع حرکت کرديم سر ساعت 5 درِ کارخانه بودم
_ يه قرار مهم دارم شما که فکر نکنم بتونيد اروم اينجا بشينيد پس فقط مزاحم من نشيد وگرنه من ميدونم و شما
رفتم داخل کارخانه. کارخانه حياط بزرگي داشت که سنگ فرش شده بود و پر از گل و به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم ميشدغربي کارخانه و غيره بود و شرقي دفتر و اين چيزا.
رفتم داخل ساختمان شرقي
_کسي منتظر من هست؟
_سلام خانم تهراني بله اقاي کيارش رستمي منتظرتون هستند
_ کجاست؟
_داخل اتاق مديريت
_مرسي
درو باز کردم يه نفر رو صندلي و پشت به من نشسته بود
رستمي _ در بزنيد بد نيستا
_ادم براي رفتن به اتاق پدرش که الان براي خودشه در نميزنه
رستمي _اگه يه مهمون گل داشته باشه در ميزنه
_گل اما من الان يه مهمون خل دارم نه گل
_چه با تربيت
_با هر کس به اندازه لياقت خودش بايد حرف زد تا دعوا نشده بهتره بريد سرِ اصل مطلب
_مگه خواستگاريه که ميگي اصل مطلب
_چه ربطي داره من کار دارم لطفا سريع
_منم دفعه قبلي که سر کارم گذاشتي کار داشتم
_اها پس تلافيه
_شايد
_من الان کار دارم قرارداد نمي بنديد برم
_چه پرو
_من هر وقت بخوام ميام و ميرم
_کجا؟
_به شما مربوطه؟؟
_اره!!!!!
_چه ربطي به شما داره اونوقت؟؟؟
_خيلي ربطا
_مثلا؟
_ خب من نبايد بدونم جوجه ي فسقليم کجا ميره
هم صداش تغيير کرد هم برگشت
_اميد تو پس کيارش
_من کيارش رستمي هستم اما همه منو اميد ميشناسند پس حرفي در موردش نزن
_ميدونستي من ميام اينجا؟
_نه فقط ديدم صداي ترمز ماشين امد از پنجره نگاهي کردم ديدم تويي اصلا باورم نميشد اما خب گفتم بزار سربه سرش بزارم تا بعد.تو دختر ياشار تهراني هستي؟؟؟؟