از زبون شراره
اولش که کيا گفته بود عضو گروه بشيم فکر کردم شوخيه بعدشم گفتم من هستم اخه هيجانو دوست دارم اما وقتي فهميدم چه غلطي کرديم که توي يه باغ پر از پسر بوديم خواستم کنار بکشم اما به خاطر کيانا کنار نکشيدم درسته اوايل کاملا ضد هم بوديم اما وقتي اميدُ ديدم نميدونم چرا درکش کردم و حالا هم که شديم 4 تفنگدار...
از ورودمون به گروه شهاب چشممو گرفت البته خدايي کيارش خيلي خوشکل بود اما ما بخيل نيستيم همين شهاب اسمش هم به من مياد بسمه گفتم کيارش...نميدونم چرا فکر ميکنم همن اميده البته من اميدُ يک بار بيشتر نديدم اما خب چشماي ابيش محشر بود کيارشم چشماش ابيه شايد براي همين فکر کردم کيارش همون اميدِ
امرو که کيارش گفت هر پسر يه دخترو تمرين بده هم خوش حال شدم هم نه تازه نه به بارِ نه به دارِ شايد شهاب نامزدي چيزي داشته باشه بيخيال فکرام شدم
رفتيم توي اتاقي که مخصوص مبارزه بود و وسايلي مثل کيسه بوکس و نانچيکو هم توش بود
شهاب_من توي اين مدت فهميدم چه قدر مهارت داري همين طور خيلي دنبال بازيگوشي هستي بايد پيشرفت کني پس بازيگوشي را بيخيال البته خيلي بيخيالم نه اما بايد تمرين هاتو جدي بگيري باشه؟
_دمت ولرم شهاب
شهاب_به اين مي گن خر کردن؟
_دقيقا
شهاب خنديد و حرفي نزد
شهاب_تمرينمون اينجوريه که اول هر روز گرم ميکني بعد اول بدون هيچي مبارزه ميکنيم بعد چوب بعد نانچيکو و بعدش دوباره دستِ خالي درسته ما اسلحه داريم اما بايد ياد بگيري اگه روزي گير افتادي يا اسلخحه نداشتي يا هر چيزي بتوني خودت از خودت دفاع کني چه با وسايل ديگه و چه تنهايي
_بعدش چي ميشه؟
شهاب_کار با اسلحه را هم در حد عالي ياد ميگيريد و بعد ماموريت ها شروع ميشه
_ايول اسلحه
شهاب_تو اينا رو ياد بگير تا بقيه اش
تمرينو شروع کرديم ديگه مثل قديم نبود و شهاب خيلي محکم ضربه ميزد اما خب بازم خوب بود
بالاخره دست از مبارزه کشيد و من نفس نفس زنان روي زمين افتادم
شهاب_اين کم ترين تمرين بود چون روز اولت بود ديگه اين قدر با نوازش نميزنمتا
_با نوازش؟؟؟؟؟؟؟؟؟تمام بدنم کبوده به اين ميگي نوازش؟؟؟؟؟
شهاب_ميخواي محکممو بهت نشون بدم تا بفهمي اينا نوازشه
_نه دستت درد نکنه همين نوازشت بسه......
خنديد و رفت
_رو اب بخندي زده داغونم کرده تازه ميخنده ميگه نوازش بود
شهاب_شنيدما
_چه گوشاي تيزي!!!!!!!!!
شهاب_بهتر از ديوونه بازيه که با خودم حرف بزنم و غر غر کنم
_به من ميگي ديونه؟؟؟؟؟؟من غر غر ميکنم به حسابت ميرسم
خستگي و کوفتگي يادم رفت و افتادم دنبال شهاب
شهاب_يه تمرين جديد برات دارم
_چي؟
شهاب_تو عصبي و حرصي که بشي همه چيز يادت ميره حال ميده براي بعد از تمرينا
_غلط کردي
شهاب_ايول زدم تو خال نقطه ضعفت همينه
********
حدود سه ماه هر روز با شهاب تمرين ميکردم و بعد از تمرين حرصم ميداد و منم مي افتادم دنبالش
خودمم حس ميکردم که مبارزم بهتر شده و همين طور علاقم به شهاب.......
هرچي بيشتر سر به سرم ميزاشت بيشتر شيفته اش ميشدم نه اين که ادم نيستم همه چيزام فرق ميکنه
شهاب_شراره
_بله
شهاب_الان دقيقا سه ماه هست داريم هر روز تمرين ميکنيم نصبت به گذشته هم خيلي تغيير کردي من اينو خوب مي فهمم خب مثل هميشه شجاع باش و بدون هيچ گونه استرس امروز بايد مسابقه بدي تا کيارش ببينه پيشرفتت چه طوره اگه باب ميلش بود ما تو گروه هم مي مانيم و کار با اسلحه را بهت ياد ميدم
_استرس تو عمرم نداشتم اما تو بهم دادي با اين حرفات
شهاب_اگه مثل هر روز تمرين کني عالي هستي
_خرم نکن
شهاب_حقيقته
_که خرم کردي؟
شهاب_نه..که مبارزت خوبه